فاز دوم تغییر
زمانیکه تونستیم خودمون رو قانع کنیم که تغییر لازمه و قدمی در این جهت برداشتیم، میتوانیم بگوییم وارد این مسیر شدیم. مسیری پر از پیچوخم، ابهام، عدماطمینان و خیلی چیزهای دیگر …
قبلاً بهتان گفتم که چه چیزهایی تغییر روسخت می کنه و ما کاری نمیکنیم … فاز دوم تغییر به مسیر ما برمی گرده اینکه چقدر این مسیر میتواند آشفتهبازار باشد، لحظههای زیادی میرسد که ما به فکر جازدن و ادامهندادن میفتیم و فاز سوم تغییر رو فراموش میکنیم.
بدون گذر از مسیر تغییر
پروسهی تلاش و شکست خوردن برای تغییر کردن، چیزیست که روح ما رو نابود میکند. ما یاد گرفتیم و باور داریم که اگر فقط بهاندازهی کافی سخت تلاش کنیم و ارادهی آهنین داشته باشیم، باید بتوانیم تغییر کنیم . وقتی ما در تغییرکردن شکست میخوریم ، ما شروع میکنیم به شک به تواناییها و شخصیتمان ، و ما با این کار به عزتنفسمان خدشه وارد و ضعیفش میکنیم.
انتظارات غیرواقعبینانهای که از مغزمان داریم نهتنها برای رابطمان با خودمان ضرر دارد؛ بلکه باعث بهوجودآمدن استرسی مضاعف میشود و همین ، کار را برای تغییری واقعی و همیشگی سختتر میکند. بنابراین یادگرفتن انتظار واقعبینانه از مغزمان و داشتن راهحلهای کاربردی برای تغییر ، میتواند این چرخه و دور باطل رو از بین ببرد.
فاز سوم تغییر
برای اجرای تغییرات همیشگی ما نیاز داریم تعارض بین قسمتهای مختلف مغزمان رو مدیریت کنیم . ما میتوانیم قسمتهای مختلف مغز رو طبق گسترش انقلابمان ، در سه گروه جای بدیم : مغز خزنده ، مغز پستاندار، مغز جدید.
مغز خزنده نقشهای خودکار مثل نفسکشیدن ، ضربان قلب و هضم غذا را به عهده دارد. مغز پستاندار اعمال ما رو بهصورت خودکار در میاورد – ساخت عادات ، مهارتهای فیزیکی و بهیادآوردن رویدادهای گذشته – و مطمئن میشود که ما در محیط زندگیمان بقا پیدا میکنیم و زنده میمونیم. مغز اصلی یا جدید کارآمدترین بخش از ین سه گروه است و به ما کمک میکند تا دنیای پیرامونمان را حس کنیم ، یادگیریم و شخصیتهای فردی خاص داشته باسیم و فکر هامون انتزاعی باشد و با دیگران همدردی کنیم.
در موقعیتهایی که تهدید یا عدماطمینان وجود دارد ، مغز خزنده احساساتی که ما از آن متنفریم مثل خشم ، حسادت ، ترس و اضطراب رو میسازد. هدف مغز خزنده در این موقعیتها دورنگه داشتن و حفاظت از ما در برابر موقعیتهای تهدیدکننده و نامطمئن هست. این قسمت از مغز ما رو غیرمنطقی میکند و نمیگذارد بهصورت منطقی یک موقعیت رو ارزیابی کنیم و مغز جدیدمان در این موقعیتها خاموش میشود.
هر سه مغز باهم
برای اینکه بهترین تصمیمات رو بگیریم ، روابط غنی داشته باشیم و تغییری همیشگی در زندگیمان بسازیم ، لازمه سه تا چیز برای مغزمان فراهم کنیم :
انرژی کافی برای مغز جدید (مخصوصاً برای قسمت جلویی مغز که به آن PFC میگویند) ، برای مغز خزنده امنیت و تکرار کافی برای ساخت مسیرهای عصبی جدید و قوی.
شبکههای جدید
برای ساخت شبکههای جدید لازمه رفتارهای جدید و الگوهای احساسی جدی و رابطههای پویاتری ایجاد کنیم. برای ساخت این شبکهها ما نیاز به انرژی کافی ، خواب کافی ، تعادل شیمیایی سالم مغزی ، استرس کم ، و از همه مهمتر احساس امنیت داریم . برای قوی کردن این شبکهها ما نیاز داریم تا رفتار/الگوهای جدید رو به طور متناوب تکرار کنیم .
اگر بخواهیم جایگزینی برای رفتارهای ناخواسته داشته باشیم ، باید بگردیم و بدانیم که این رفتارها چه هستند و چه چیزهایی از آنها میگیریم و راههای بهتری برای رفع این نیازهای مهم پیدا کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید